جشنواره زار؛ نوای خلیج فارس در استانبول
جشنواره زار؛ نوای خلیج فارس در استانبول
2014-09-24 19:45:57
جشنواره موسیقی زار در روزهای ۱۷ و ۱۸ سپتامبر در شهر استانبول ترکیه با شرکت گروههایی از نوازندگان و خوانندگان جنوب ایران برگزار شد.
نزدیک اسکله کادیکوی در قسمت آسیایی استانبول، در پس کوچههای درهم و شبیه به هم و همهمه رستورانها و قهوه خانه های شلوغ، جایی که کمتر تاکسی ای میتواند پیدایش کند "گیتار کافه" را یافتیم. این سالن جاز کوچک میزبان جشنواره زار بود.
وقتی با گروه فیلمبرداری بساطمان را داخل سالن بردیم از خودم پرسیدم که چطور ممکن است در فضایی که به اندازه یک سالن پذیرایی و ناهارخوری است یک جشنواره برگزار شود. البته این فقط نگرانی من نبود و هر گروهی از نوازندگان هم، که از ۲ صبح وارد استانبول شده بودند، با چشمهای گرد و لبهای فشرده به سکوی اجرا نگاه میکردند، روی آن میرفتند و بعد شانه به شانه روی آن می ایستادند تا جا شوند.
صاحب این کلوپ جاز کوچک اُنوک بُزکورت، یک تُرک خوش ذوق است که به نظرش هیچ چیزغیر ممکن نیست! و از او خوشبینتر، برگزار کننده جشنواره و نوازنده صاحب نام موسیقی بوشهر و نی انبان سعید شنبه زاده است.
او که ده سالی است ساکن فرانسه است (اخیرا در شهر لیون) و بارها در سالنهای چند هزار نفره تا چند ده نفره دخمه های زیر کلیساها اجرا داشته با لبخند میگوید: "فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه. من نمیخواستم یک سالن بزرگ بگیرم که تماشاچی بیاد دست بزنه و بلیط بفروشیم و پولدار شیم. هدف من اینه که در یک محفل دور از اون رقم تماشاچی جشنواره ای رو بگذارم که منتقدان و مدیران سالنهای هنری پاریس و ترکیه به دیدنش بیان، مطبوعات ازش خبر بسازن، الان مدیران فستیوال لیون از فرانسه سفر کرده که بیاد اینجا و این بچه ها رو از نزدیک ببینه، مدیر جشنواره محلی از آمریکا اینجاست و... هدف سود مالی نبوده و من از جیب خودم و کمک چند تا هنر دوستان هزینه ها رو پرداخت کردم. خود هنرمندها حتی داوطلبانه به جشنواره آمدن."
شنبه زاده در این جشنواره قصد داشت موسیقی خلیج فارس را به مخاطبان معرفی کند، هنرمندانی را بیاورد که حتی در خود ایران کمتر در صحنه دیده شده اند و شهرت محلی دارند. البته حضور یک گروه پرتغالی در جشنواره غریب به نظر می آمد اما در پایان کار اجرای سبک فادوی یک آهنگ بوشهری این گروه همه را غافلگیر کرد. و وقتی نوازنده ترک فیلیزایلکای نی انبان مخمل سبزش را به بغل گرفت و نواخت، به سختی می شد تفاوت موسیقی بوشهر ایران و بسفر ترکیه را تشخیص داد.
گروه ده نفره کوبه ای "پاسارگاد" از کرمان، انواع ضربآهنگهای موسیقی ایران را با سازهای کوبه ای محلی و سنتی اجرا کردند. این گروه نوازندگان دختر و پسر جوانی هستند که با دف کردستان، دمام بوشهر، نقاره مازندران و دهُل و تنبک اجرا میکنند. قطعاتی که شامل بازی با ریتمهای ایرانی و نوعی سوال جواب بین سازها بود.
گروه "پاسارگاد" نشانه نسل جدیدی از نوازندگان ایران است که با ظاهری امروزی تر و اجرایی نمایشی تر، سعی دارد خود را از نسل قبل جدا کند. آنها نشانه نسلی اند که با رسانه های مجازی آشنایی کامل دارد و میخواهد به بهترین شکل ممکن خود را معرفی کند.
جدا از قطعات دف و تنبک که نظیرشان را بارها شنیدهایم، گاهی نحوه همنوازیها و اجرای متفاوت سازها نشان از آینده روشن گروه داشت.
هیرون
به زبان جنوب به جهتهای جغرافیایی شمال، قبله (شرق)، کُهباد (یا کوه باد یعنی غرب) و به جنوب هیرون (بر وزن بیرون) میگویند که نام گروهی است که چند بار به اشتباه نامشان را حیرون تلفظ کردم!
خواننده گروه غلامرضا وَزان از خوانندگان قدیمی جنوب، با سرپرستی نوذر سعادت نوازنده نی انبون و نی جفتی گروه، نیما تنگ سیری ضرب و تمپو، امین سلیمانیان نوازنده بوشهری دم دم (سازی بزرگ و ایستاده شبیه تومبا)، و اسماعیل بختیاری آزاد از نوازندگان برجسته دمام و تمپو گروه هیرون را تشکل میدهند که آهنگهای ناحیه خلیج فارس را به شادترین شکل ممکن اجرا میکنند. نظیر این اجراها و هیجان تماشاچیان را میشود با کنسرتهای بزرگ پاپ یا گروههایی مانند کامکاران و یا حتی گروه جیپسی کینگ مقایسه کرد.
این گروه آهنگهای محلی ای را خواند که سالها گروههای پاپ به اسم خودشان خواندند و محبوبیت پیدا کردند. جای شکر است که اجرای محلی این ترانه ها را در جشنواره زار شنیدیم؛ آن هم با اجرای آقای وزان که عرق چین سفید و جلیقه به تن داشت و با اشاره و نگاه نافذش به تماشاچیان فرمان شادی میداد. از سوی دیگر همراهی پر جنب و جوش گروه فضای سالن را در همان دقایق اول تغییر داد.
"خیامی خوانی"
خیامی خوانی که مخصوص محفل های مردانه جنوب است از نوع ترانههایی بود که کمتر بهعنوان موسیقی جنوب شنیده شده است. به قول آقای وزان: "مردم خیام را به عنوان فیلسوف و شاعر میشناسند و برای ما مردم جنوب، خیام نشانه پس زدن دنیای مادی و فراموش کردن مشکلات شخصی است و خیام خوانی ما یکی از سبکهای مهم جنوب به حساب میآید."
خیام خوانی به این علت یک سبک مجزاست که حضور صدا و ریتم های نقاط دیگر ایران را در آن میتوان دید. رباعیات خیام با تحریرهای آواز موسیقی اصیل ایرانی و همخوانی گروهی اجرا میشود و با ریتم شش و هشت بندری، سبکی که در دهه ۶۰ شمسی موسیقی پاپ ایرانی را قبضه کرد. در نگاه اول خیام خوانی به نظر تصنیفی میآید که با سازهای جنوبی زده میشود. از کارهای کمیابی بود که شنیدنش در جشنواره زار امکان پذیر شد.
برای من جالب بود موسیقی ای که سه دهه است وارد موسیقی پاپ و روز ایرانی شده و ما به عنوان موسیقی بندری آن را می شناسیم از دید هنرمندان خود آن ناحیه چیست؟ آیا موسیقی شان موسیقی بندری است؟
اسماعیل بختیاری و نوذر سعادت از گروه هیرون می گویند: "موسیقی ما بدون شک از بنادر تاثیر گرفته. در این صدها سال ملوانان هندی، آفریقایی و حتی پرتغالی آمد و رفت داشتند و موسیقی اونها به ما الهام داده. بنابراین کل این موسیقی شاید بندری باشه ولی ما معرف قسمت بوشهرش هستیم."
سعید شنبه زاده و محمود بردکیان (نوازنده دمام) هم می گویند: "ما با اینکه به نظر میاد از آفریقا تاثیر گرفتیم و حتی چهره هامان به اونها شباهت داره ولی در هیچ کشوری در آفریقا یا بین عربها این نوع موسیقی رو نمیشنوی. سازی شبیه به دمام در آفریقا هست ولی این صدا رو نداره. ریتمهای شبیه به ما هست ولی مثل ما نیست. این موسیقی مختص مردم خلیج فارسه."
هیئت سنج و دمام (و شاخ)
دمام بین مردم جنوب ساز محترم و مقدسی است که فقط در اتاق مخصوصی در مسجدها نگهداری میشود و گویا برای فراخوان مردم به مسجد و اعیاد مخصوص همنوازی میشود، مرامی که شاید ریشه در مراسم مذهبی پیش از اسلام مردم منطقه دارد. (زمانی که کشتی های باربری از آسیا غربی و شرقی و آفریقا به بندر سیراف دوره ساسانی می آمدند تا تجارت کنند.)
سعید شنبه زاده درمورد دمام میگوید: "اسم سردسته دمامزنها اِشکون است. دمام اِشکون، دمامی هست که میتونه بین دمامهای دیگه بداهه نوازی کنه. بعد از اِشکون دو دمام دیگه هست که غَمبَر نام داره، بعد از اونها چهار دمام معمولی دیگه همراهی میکنند. تعداد دمامها در مراسم هفت تا هست، چون هفت عدد مقدسیه. هفت سنج و هفت دمام. سنج و دمام با هم نواخته میشه چون دمام ساز مقدس و سنج از فلزه و فلز اجنه و شیطان رو فراری می ده. بههمین خاطر کنار دمام نواخته می شه."
و این قسمتی از جشنواره بود که فقط میتوانست در فضای باز اجرا شود. در ایوان آخرین طبقه یک ساختمان قدیمی. خانه یک نقاش و هنرمند زن ترک.
برای این اجرا ، دو گروه هیرون و شنبه زاده به هم پیوستند. اشکون نواز این دسته محمود بردهکیان بود. چهرهای بنام از خانواده دمام زنان طراز اول بوشهر که برای همراهی با گروه شنبه زاده به استانبول پرواز کرده بود. او نقش اشکون را داشت و اسماعیل بختیاری و سعید شنبه زاده غمبرها بودند. با شنیدن اولین ضربه چوب محمود بردکیان به پوست دمامش، یاد هشدار سعید شنبه زاده افتادم که میگفت: "اگر تو سالن بخواهیم بزنیم ساختمان روی سرمون خراب می شه!"
صدای زنگ تیز سنج و ارتعاش ضربهای سنگین دمام ها که با کف دست و چوب زده میشد بعد از چند ثانیه همسایه ها را به پنجره خانه ها کشاند و حتی صدای دزدگیر یک ماشین بلند شد. جهانگردها از کوچه های اطراف به زیر ساختمان آمدند تا ببینند چه خبر شده است. ناگهان سفیر بوق (شاخ غزالی که از سر تیز آن به داخلش می دمند) بلند شد. صدایی شبیه به بوق کشتی های تنگه بُغاز و بسفر که در چند کیلومتری ما بودند.
رضا شیرکانی
رضا شیرکانی هم تعریف دیگری از موسیقی مرز و بوم خود، بوشهر را اجرا کرد. با گیتار و ضربهای بوشهری، تاثیر گرفته از سبک های مختلفی که در این سالها شنیده و با آن زندگی کرده. او حتی به رسم بندرها که میزبان ملوانان مختلف است شعری هندی را به عنوان ترجیح بند ترانه اش خواند.
او می گوید: "من حس جنوب رو با موسیقی و سازهای روز باز گو میکنم. برای کسانی که شاید این سبک رو گوش نمیدن. بیشتر عمرم رو مشغول نواختن و ساختنم. شاید ۵ ساعت بیشتر نمیخوابم و بقیه روز رو با سازهای مختلفی که بلدم آهنگ میسازم."
شیرکانی فریادهای سبک بلوز آمریکا و تحریرهای پاپ را با شعرهای بی آلایشی به سبک شاعران جنوب خواند.
گروه همنوآ
اولین گروهی که در جشنواره به روی صحنه رفت گروه سازهای اصیل همنوآ بود. شاید تنها گروهی که ترانه های بوشهری را در چهارچوب موسیقی اصیل ایرانی اجرا میکند. ساز کوبه ای همراهشان ضرب و تمپو و دمام و خوانندگان گروه رضا زارپور و خانم باران بودند. باران می گوید: "ما در محفلهای زنانه، خوانندگی و ترانه ها را سینه به سینه یاد میگیریم. تمرینهای ما هم محدود به محفل های خانوادگی و زنانه بوده و هست. به همین خاطر روش خواندن زن های جنوب از یک طرف محدود و از طرف دیگر دست نخورده و پایبند به نسلهای گذشته باقی مانده."
خانم باران معروفترین ترانه زنان جنوب را اجرا کرد: ترانه حنابندان و مبارک باد. او درباره این ترانه گفت: "این ترانه رو ما برای برادرها یا مادرها برای پسرها وقتی که نامزی یا ازدواج میکنند میخوانند. ترانه در محفل خانوادگی و بعد در جمع موقع بردن عروس اجرا میشود."
این ترانه بسیار شاد و پر از هلهله و کف زدن های هماهنگ بود. کف زدن هایی که شبیهش در موسیقی جهانگیر شده و در موسیقی کولی های اروپا و حتی موسیقی فلامینکو مرسوم است. در اجرایی دیگر باران همین ترانه را به روش کاملا محلی بههمراه نی جفتی مجید پاکدل اجرا کرد. مجید پاکدل از استادان نی جفتی بوشهر است و از احترام خاصی که نوازندگان دیگر برای او قائل بودند میشد به جایگاه او در آن منطقه پی برد. نی جفتی او مزین به گُلُمبورهای رنگی (منگوله و آویزه) و نگین بود.
او درباره سازش می گفت: "این نی جفتی همان نی ای است که به نی انبونه وصل میشود. و رسمه که برای زیباییش و اینکه بدون نی انبونه خیلی کوچک و خالی به نظر میاد بهش این آویزه ها رو وصل میکنیم. خیلی از تکه های زینتی این ساز را دوستان به من دادند. حالا این نگین (یک مربع قرمز با حرف B) رو خودم رو زمین پیدا کردم."
نی جفتی دیگری در کنار او بود که با پولک و آویزه های طلایی تزیین شده بود. صدای نی جفتی بخاطر انعکاسی که دو نی در هم ایجاد میکنند فضای بزرگی را تجسم میکند. شنونده را به موجهای ساحل خلیج فارس و رنگ غروب آن آسمان می برد. از آقای پاکدل پرسیدم که ایا در کنار ساحل برای دل خود میزند؟
"نخیر کی میتونه بره کنار دریا بزنه. باید بشینی توی خونه و صداش بیرون نره. نه کنسرتی برای من هست نه ضبط کاری . گهگاهی پنجره ها رو میبندم و ساز میزنم."
و در جواب اینکه چگونه زندگی را میگذراند گفت: "من ؟ آبدارچی یک دفتر هستم."
آنسامبل شنبه زاده
گروه شنبه زاده آخرین اجرای جشنواره بود. در همان دقایق اول میشد تجربیات و تغییراتی که در این سالها بر او گذشته را شنید و دید. کار با گروههای جاز، آموختن سازهای بادی کلاسیک غرب، جشنوارها، نقل مکانها، فرزند جدید، محفلهای پاریس … ناگهان صدای خس دار و خفهای از نی انبان شنیده شد. انگار صدای سکوت را میشنویم، و این همان صدایی بود که چهار سال پیش با آن قطعه کوارتت سازهای زهی سیمرغ را تمام کرد. او می گفت: "من امروز از خاکستر اون روزها بلند شدم مثل سیمرغی (ققنوس) که در آتش خودش سوخت و از خاکسترش سیمرغی متولد شد."
سپس قطعه زار که همنام جشنواره بود با همراهی گیتار الکتریک مانو (از اعضای گروه جاز زار شنبه زاده در پاریس) با نی انبان و ضربهای دمام و ضرب تمپو فضای سالن را به یک فضای غیر زمینی و رویایی تبدیل کرد. نوع آواز خواندن سعید شنبه زاده در قطعات بعدی هم با سالهای قبل متفاوت بود صدایی معترض که از ته گلو بیرون می آمد، صدایی مخلوط از تمسخر، عصبانیت و دلشکستگی در حال بیان شعری عاشقانه.
سالها زندگی در پاریس و تلاش بی توقف به اون توان آن را داده است که نی انبون را از یک ساز محلی به یک ساز هنری در جایگاه سازهای پیچیده کلاسیک منتقل کند.
این بار در گروه او محمود بردهکیان که سالها قبل در ایران با او اجرا میکرد با بازوان توانمندش با دمام او را همراهی میکرد. پسرش نقیب هم که به سن ۲۱ سالگی رسیده است و در دانشگاه موسیقی درامز می زند همراه او بود.
نقیب در اجرای ضرب و تمپو (ضرب همان تمبک فلزی است و تمپو داربوکا یا کوبه ای خمره ای شکلی است از جنس سفال یا فلز) آزمایشها و نوآوریهایی کرده است. پسرش، نقیب شنبه زاده، هم در همان مسیری میرود که پدر نی انبان را برد.
غیر از دوربین های بی بی سی در این جشنواره زهرا امیر ابراهیمی از اتفاقات پشت صحنه فیلمبرداری میکرد- هنرپیشه سابق سینمای ایران که بخاطر جنجالهایی ترک وطن کرد و در فرانسه اقامت گزید. او در حال ساخت مستندی درباره نی انبان است و یک سالی است که همراه شنبه زاده ها به کنسرت هایشان میرود. زهرا امیرابراهیمی درباره کارش میگوید: "این فیلم٬ جستجویی است درباره شخصیت فرهنگی و جغرافیایی ساز نی انبان در جنوب ایران به ویژه بوشهر٬ اما در عین حال، تلاش سعید و نقیب شنبه زاده٬ در معرفی موسیقی این ناحیه در خارج از مرزهای ایران و آسیب شناسی و بازآفرینی این موسیقی با اتکا به تعریف های علمی و هنری را به تصویر می کشد. در واقع رابطه پدر و پسر که در عین حال یک رابطه پیچیده هنری هم هست ما را وارد دنیای ساز نی انبان٬ هویت موسیقی جنوب و فرهنگ نوازنده های این ناحیه می کند."
و سخن آخر
محل کوچک جشنواره مشکلاتی را به همراه داشت از جمله کمبود جا برای تماشاگران که تا روی راه پلههای بیرون سالن نشسته بودند و کلنجارشان برای نشستن روی صندلیهای بی شمار تا نوازندگان که روی صحنه جا نمیشدند و نبود مدیریت صحنه که منجر به کمبود میکروفن و شنیده نشدن صدای یک ساز و یا گوش خراش شدن صدایی دیگر شد.
اما بدون شک جشنواره زار تاثیر سحرآمیزش راگذاشت. تاثیر این دو شب اجرا در این بود که روحیهای دست نخورده و اصیل از مردمان خلیج فارس به بینندهها منتقل شد. همان طور که در مراسم زار بیمار را با موسیقی شفا میدهند، آهنگ ها و اجراهای این جشنواره دغدغهها و آزردگیهای زندگی روزمره را از همه گرفت. بدون شک این جشنواره، خود مانند یک مراسم زار بود که نشاط و صمیمت را در همه دمید.
متن خبر را اینجا بخوانید